«مَوْلاي بِذِكْرِكَ عاشَ قَلْبي وَبِمُناجاتِكَ بَرَّدْتُ اَ لَمَ الْخَوْفِ عَنّي فَيا مَوْلاي وَيا مُؤَمَّلي وَيا مُنْتَهي سُؤلي فَرِّق بَيني وَبَينَ ذَنْبِي الْمانِعِ لي مِنْ لُزُومِ طاعَتِكَ فَاِنَّما اَسْئَلُكَ لِقَديمِ الرَّجآءِ فيكَ وَعَظيمِ الطَّمَعِ مِنْكَ الَّذي اَوْجَبْتَهُ عَلي نَفْسِكَ مِنَ الرَّاْفَةِ وَالرَّحْمَةِ فَالاَْمْرُ لَكَ وَحْدَكَ لا شَريكَ لَكَ وَالْخَلْقُ كُلُّهُمْ عِيالُكَ وَفي قَبْضَتِكَ وَكُلُّشَيء خاضِعٌ لَكَ تَبارَكْتَ يا رَبَّ الْعالَمينَ.»
«ای سرپرست من!
قلب من با یاد تو میتپد و زنده است و با مناجات تو (دعای آهسته که کسی به راحتی نمیفهمد)، درد سوزان هراس را خنک و سرد کردهام.
پس ای مولای من و ای همه آرزویم و غایت و نهایت همه درخواستهایم!
بین من و گناه که مانع اهتمام به طاعتت شده، جدایی بیفکن!
من از این جهت که امید همیشگی و طمع بزرگ به تو داشتهام که رحمت و محبت را بر خود واجب کردهای، تو را میخوانم!
اختیار کار دربست مال تو است و همهی خلق روزیخوار تو و در قبضهی قدرت تو هستند و تمام پدیدهها در برابر تو کرنش دارند، تو مبارک و خجستهای!
ای صاحب همه جهانیان!»