چگونه بایستی آدمهای دور و برم را بسنجم؟

تاریخ: 
Saturday, 2015, April 18
اندازه ی فایل: 3.74 MB

پرسش:

 چندین بار در طی بحث های مختلف، به لزوم ارتباط با آدم های درست اشاره فرمودید. من نحوه ی سنجش آدم ها را متوجه نمی شوم. ما می گوییم تقوا ارزش اصلی است؛ از طرفی هم می گوییم که خداوند به اندازه ی ظرفیت هرکس، از او بازخواست می کند. یعنی ما برای سنجش یک آدم باید بدانیم که از کجا به این مرحله رسیده تا سطح تقوایش را بدانیم و این عملاً ممکن نیست.

 از طرفی هم بسیار روایت داریم که خودتان را پایین تر از بقیه بدانید؛ مثل داستان باتقواترین فرد بنی اسرائیل.

 به علاوه، شخصاً در این مدت اخیر، آدم های بسیاری را دیده ام که در نگاه اول آدم های درستی به نظر نمی آیند؛ اما بعد از شناخت عمیق، خیلی هم انسان های درستی هستند.

 پس ما برای شناخت افراد باید چه کنیم؟

پاسخ:

 بنده الان اگر در این کشور بخواهم قوی ترین فیزیکدان ها را شناسایی کنم، قوی ترین شیمیدان ها را شناسایی کنم، یل های برق و مکانیک و عمران و کشاورزی و صنایع و مواد و معدن و منابع طبیعی و ریاضی را پیداکنم، چه کار باید بکنم؟ عقل سلیم چه می گوید؟ می گوید من بروم در بازار؟ من بروم حوزه ی علمیه؟ من بروم در بین کارگرانی که در جایی مشغول کار هستند؟ هرگز این کار را نمی کنم.

 ما وقتی که به دبیرستان می رویم، می بینیم که دبیر فیزیک می آید سر کلاس. بعد با چندتا دبیر دیگر فیزیک آشنا می شویم. از این ها می پرسیم که به نظر شما، قوی ترین ها در فیزیک در ایران چه کسانی هستند؟ می گوید آقای پروفسور فلان، آقای پروفسور فلان، پروفسور فلان، دانشگاه فلان، دانشگاه فلان، دانشگاه فلان. بعد به همان دانشگاه می رویم و می بینیم که دانشجوها در یک دانشگاه رسمی کشور سر کلاس فیزیک می روند. بعد آن جا پشت در اتاق ها نوشته آقای دکتر فلان، دکتر فلان، دکتر فلان... از این ها می پرسیم شما آقای پروفسور فلان را تأیید می کنید؟ می گویند بله؛ او که دیگر استاد فیزیک مثلاً هسته ای است. بعد می روید سراغ استاد فیزیک هسته ای، می گویید شما در دنیا چه کسانی را تأیید می کنید؟ می گوید در دنیا این پنج – شش نفر خیلی معروف اند. این یکی از راه هاست. شما لازم نیست هرکسی که عمامه بر سرش گذاشت، همان لحظه فکر کنید که ایشان پیر و مرشد و مراد شماست. حالا من جزئیات را برای شما نمی گویم؛ ولی در اصفهان، عزیزانی رفتند محضر آیت الله مظاهری، محضر آیت الله ناصری، محضر حاج آقای شوشتری، حاج آقای اخوی ما. آقای حاج آقا مجتبی درچه ای و دیگران. پرسیدند که خب ما یک روحانی است در فلان منطقه که می خواهیم برویم سراغ ایشان؛ نظر شما چیست؟ می گویند خیلی خوب است. این خیلی فرق کرد تا این که یک کسی معمّم است، شما فوراً بگویید ایشان مراد و مقتدای ماست. قرار است که مرشد و مراد تا یک مرحله ای شما را پیش ببرد. لازم نیست شما وقتی به دبیرستان می روید، پروفسورها سر کلاستان بیایند. دبیرستان که می روید، لیسانسه ها می آیند. دانشگاه که می روید، دکتر، فوق لیسانس. اما وقتی که کارشناسی ارشد بروید، دیگر قطعاً دکترا باید سر کلاستان بیاید؛ آن هم از نوع با سابقه تر. دانشجوی دکتری که شدید، استادان قوی تر و...

 اولاً طلبه استانداردهایی دارد. طلبه نباید ارتباطش را از حوزه قطع کرده باشد. روحانی ای باشد که توده های علما او را تأیید کنند. در اصفهان یک سلسله ای از علما هستند که در کشور به آن ها عنایت است. آیت الله مظاهری کشوری اند؛ آیت الله ناصری کشوری اند. این ها اگر گفتند روحانی فلان، که این کار را بعضی دوستان کرده بودند. ما می خواهیم برویم از او الهام بگیریم. اندیشه ی دینی مان را تصحیح بکند. ما می خواهیم تا مرحله ای اعتماد کنیم. خب اعتماد می کنید و راه می افتید.

 بعد اگر دیدید تمام کارها مطابق شرع است و خیلی باتقوا برخورد می کند؛ از حالات، وجنات، از شاگردهای دیگرش، حس کردید که ایشان واقعاً نرمال است، خب ادامه دهید. این روش عقلی و روش تجربی اش است. تازه خداوند قول داده که آن هایی که در راه ما جهاد می کنند، ما راهمان را به آن ها نشان می دهیم.

 در همین دانشگاه صنعتی، بارها افراد آمده اند و گفته اند که ما بعد از یک سفر زیارتی فلان اتفاق برایمان افتاد. یا این که در رویا دیدیم. یا این که یک سال توسل پیدا کردیم و بعد فلان اتفاق افتاد. خب این ها خیلی مهم است. بعد هم یک ماه، دو ماه، شش ماه، یک سال، با یک آقایی خواهند بود و می بینند که جز موازین به کار دیگری نمی پردازد و همه جا رعایت می کند.

 اگر طرف خیلی عاطفی بود، شما فوری به او شک نکنید. احتمال بدهید که اصلاً ایشان نظرکرده است و خدا یک محبت سرکش در قلب او قرار داده که قربان صدقه ی شما برود؛ گاهی پیشانی شما را ببوسد؛ گاهی دست شما را ببوسد. فوری با خودتان فکر نکنید که طرف مشکل روحی و روانی دارد. خیلی این کارها معمول نیست؛ ولی اگر یک آدمی را همه چیزش را کنار هم گذاشتید و دیدید خوب است و ضمناً عاطفی هم هست. محل ملاقات ها یک محل های منطقی است. بیایید دفترم؛ بیایید محل نمازم؛ بیایید فلان جا یک جلسه ی عمومی است. چه جای تردید دارد؟

 در عین حال، شما جوان ها گاهی ندانسته به افرادی که متخصص این رشته نیستند، اعتماد می کنید. موردهایی بوده که کار به جاهای باریک کشیده است. باید علمای بزرگ یک کسی را تأیید کنند. علمای بزرگ از پیش خودشان نمی گویند. من گاهی فکر می کردم که بعضی از آقایان بعضی چیزها را نمی دانند که فلان روحانی در فلان جای شهر دارد چه کار می کند. بعد فهمیدیم که دقیق خبر دارند. فکر کردیم بحث های ایشان را کسی نمی شنود. بعد فهمیدیم که می شنوند. اعلام کرده اند که بحث های فلان را می شنوند.

 این که ما خودمان را بالاتر از دیگران نبینیم، یک واقعیت است. ولی ما قرار است که بالا برویم. برای بالارفتن، باید افراد موثقی را پیدا کرد. افراد اگر موثق نباشند، شما را نمی توانند بالا ببرند.

 خب پس لازم نیست که آدم یقین پیداکند. همین قدر که خوش گمان باشد که یک عالمی را یک عده ای تأیید کرده اند. عقل هم که ما الحمدلله داریم. از صحبت ها می توانید زلالی یک نفر را متوجه شوید. به رفیق هایتان که پیش تر از شما به یک نفر اعتماد کرده اند، مراجعه کنید؛ مثلاً اگر ده سال، دوازده سالی یک آقایی دنبال یک روحانی ای بوده و بعد تأیید می کند که من یک بار تخلف از ایشان ندیده ام، این برای شما اتمام حجت در پیش گاه خداست و واقعاً دیگر مهم است. بدانید اگر کسی ذره ای کژتقوا باشد، برای شاگردانش معلوم می شود. نه یک شاگرد، نه دو شاگرد، ده ها شاگرد این را می فهمند. فردی در اصفهان بود که یک مقدار تبلیغاتی راه انداخته بود. حوزه حساس شد، همه حساس شدند، بعد او را از منطقه دور کردند. این طور نیست که سیستم ها نظارت نداشته باشند. به خصوص در شهر اصفهان، خیلی سیستم های نظارتی علما زیاد است. اگر دیدید کسی را تأیید کردند، فعلاً می توانید از او تبعیت کنید؛ حرف هایش را بشنوید؛ هرکجا به تضاد برخورد کردید، بروید سراغ علمای شهر و بگویید که فلانی یک حرفی با این ویژگی ها زده است. به خصوص اگر یک کسی در رسانه ی ملی مرتب برنامه داشته باشد؛ حالا یا در استان، یا در کشور. رسانه ی ملی مزاح نیست. صغیر و کبیر می توانند بشنوند. آیت الله مظاهری به خود بنده بارها گفته اند که برنامه هایتان را از رادیو و تلویزیون می شنوم. آیت الله ناصری به بنده می گفتند شرح دعای ابوحمزه ی ثمالی امام سجاد (ع) شما را من سحرها گوش می دهم. خود آیت الله جوادی فرموده بودند که من رادیو معارف را گوش می دهم. وضو می گیرم و می نشینم. مزاح نیست اگر یک کسی برنامه هایش رسمیت داشته باشد؛ کتابی چاپ کرده باشد؛ اندیشه هایش را در کتاب آورده است؛ نه این که رفته در فلان شهر دوردست در یک باغ و جلسه ی عرفان گذاشته است. این ها را نمی شود اعتماد کرد.

والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته

دسته بندی:
راهکارهای زندگی، عادات بد اخلاقی