آیا ما واقعاً از درک محضر ائمّه علیهم السلام عاجز و ناتوانیم؟

تاریخ: 
Friday, 2015, April 17
اندازه ی فایل: 3.71 MB

پرسش:

آیا ما واقعاً از درک محضر ائمه (علیهم السلام) عاجز و ناتوانیم؟ منظور نمود بیرونی وجودشان است؛ نه اقیانوس درونشان.
اگر این طور است، پس وجود افرادی مانند سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و در نمونه ی اعلی حضرت عباس (ع) که معصوم نیستند، چه طور ارزیابی می شوند؟

پاسخ:

 شناخت ائمه ی اطهار (علیهم السلام) تا اعماق وجودشان واقعاً کار سختی است؛ چون اصطلاحاً می گویند که مُعَرِف باید اجلی از مُعَرَف باشد؛ یعنی کسی که می خواهد دیگری را به طور جامع و مانع تعریف کند، باید بالاتر از او باشد و اشراف بر او داشته باشد؛ لذا چه قدر خوب است که خدا حضرت رسول (ص) را معرفی کند. امیرالمؤمنین (ع) را خدا و رسول (ص) معرفی کنند. چه قدر خوب است که حضرت زهرا (س) را خدا و رسول (ص) و امیرالمؤمنین (ع) معرفی کنند. اما این که ما گاهی دریافت هایمان را از یک شخصیت از قول یک بزرگی می گوییم، این ماجرا فرق می کند. مثلاً این که می گوییم آیت الله بهجت (ره) راجع به فلان شاگردشان این طوری گفته اند. همه تعجب می کنند و فکر می کنند که ما راجع به فلان شاگردشان خیلی آگاهی داریم؛ در حالی که این نقل قول است.

 این همه عظمتی که از ائمه ی اطهار (علیهم السلام) تا کنون بیان شده، نقلی است که پیامبر (ص) و خدا کرده اند که پیامبر اکرم (ص) به علی بن ابیطالب (ع) مضمونی فرمودند که اگر خوف نداشتم که مانند عیسی (ع) تو را خدا بدانند، چیزهایی در شأن تو می گفتم. خب اعماق را که ما دسترسی نداریم. ولی ظاهر وجودشان را واقعاً می توانیم بهره مند شویم و قابل درنوردیدن است. شما ببینید! کمیل چه قدر از امیرالمؤمنین (ع) استفاده کرد. به اعماق نرسید؛ ولی حضرت گاهی با او بیرون شهر می رفتند و قدم می زدند و صحبت می کردند. حکمت 147 نهج البلاغه است که کمیل می گوید که امیرالمؤمنین (ع) دست مرا گرفتند و بیرون شهر رفتیم و این رازها را به من گفتند؛ یا حدیث حقیقت و نظایر آن. یا فردی مثل سلمان که چه قدر راز اهل بیت را می دانست. بله؛ این ها می توانند. ما راجع به امام زمان (عج) الان به اعماق نمی رسیم؛ ولی اگر خیلی مهذب شویم و خیلی مطالعه کنیم، به خیلی از لایه های ظواهر وجودشان پی می بریم و اصلاً نباید مأیوس شد.

 من اعتقادم این است که خداوند، مثل رزق مادی هست که فرموده «لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ»؛ اگر رزق بنده ها را توسعه دهیم، ظلم و بغی می کنند و از اندازه هایشان عبور می کنند. در آن وادی هم همین طور است. در آن وادی هی باید لیاقت پیدا کرد تا یک لایه ی جدیدی از لیاقت های آل الله (علیهم السلام) را دریافت و فهمید. خدا آن رزق را یک دفعه نمی دهد. خیلی از افراد می گویند که کل کمالات را که خدا تا آخر عمر به ما می دهد، همین یک جا بدهد. فکر می کنند مثل مقام فرشته هاست که هر کدام مقام معلومی دارند. یا مثلاً مثل یک حوض است که می گوییم شما که می توانید با یک آب ده اینچ این حوض را در عرض ده دقیقه پرکنید، چرا یک نیم اینچ باز می کنید که مثلاً در عرض سه چهار روز این حوض پر شود؟ فکر کردند کمالات این طوری است. ما در هر مرحله، خودمان هستیم که به شخصیت پذیرنده ی خودمان توسعه می دهیم و فیوضات تازه به ما افاضه می شود. این خیلی مهم است. تو برو لیاقت کسب کن، من به تو می دهم. تو برو ظرف های جدیدی که خالی است و منتظر مائده ی آسمانی است پیدا کن، من به تو می دهم.

 راجع به سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و یا حضرت اباالفضل العباس (ع) ، من از سؤال این طور فهمیدم که راجع به شناخت این ها چه کار باید بکنیم. خب شناخت این ها تفکیک خواهدشد. البته این چهار بزرگوار؛ سلمان، ابوذر، مقداد و عمار با حضرت اباالفضل (ع) قابل مقایسه نیستند. چون امام صادق (ع) از اباالفضل (ع) تعریف می کنند و او فرمود «کانَ عَمُّناالعبّاس نافِذَ البَصیرۀ صَلِبَ الإیمان»؛ عموی ما عباس (ع) بصیرت نافذی داشت و ایمانش مستحکم بود. وقتی امام صادق (ع) می گویند که ایمان اباالفضل (ع) مستحکم بود، یعنی جلد دوم امیرالمؤمنین (ع) . «أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ»؛ شما آب دادن به حاجی ها و تعمیر مسجدالحرام را برابر می دانید با کسی که به خدا و آخرت ایمان آورده؟ آن ایمان استاندارد تسلیمانه.

به نظر بنده، ایمان استاندارد این است؛ خیلی این مطلب تفسیری را دوستان قدر بگذارند و ارج بنهند. «فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا»؛ نه این طور نیست ای پیغمبر! به خدای تو سوگند ـ چون خدا کمتر به خودش سوگند یاد کرده؛ فقط در سوره ی شمس نمونه هایی هست. وَ رَبِّکَ یعنی به خدای تو قسم ـ این ها ایمان نمی آورند، مگر این که سه مرحله را طی کنند:

در منازعاتشان که گاهی پای هوای نفس هم درمیان است، حاضر شوند پیغمبر را قاضی و حَکَم کنند. بعد هم که تو حکم کردی، به دلشان که سر می زنند، هیچ مانعی برای پذیرش حکم تو پیدا نکنند. و بعد هم تسلیمِ تسلیم باشند.

به نظر من این ایمان نمره ی بیست است که البته همین بیستی ها هم با هم تفاوت هایی دارند؛ مراحلی دارند. این که در قرآن رسول اکرم (ص) را به عنوان مؤمن معرفی کرده، این است. «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ»؛ هر چه که نازل شده را من می پذیرم. خدایا! تو جبرئیل را نازل کردی؛ می پذیرمش. عزرائیل را مأمور قبض ارواح کردی؛ من می پذیرم. میکائیل را مأمور رزق کردی؛ می پذیرم. اسرافیل را صور به دستش دادی تا دو بار بدمد؛ یک بار برای مردن خلایق و یک بار برای زنده شدن خلایق؛ من این را می پذیرم. روی چشمم. پسرعموی مرا خلیفه ی من کردی؛ چشم! اعلام کردی در غدیر معرفی اش کنم؛ چشم! گفتی به مردم بگویم که اگر این پیغمبر چیزی به ما ببندد، رگ حیاتی اش را قطع می کنم و باقدرتم با او برخورد می کنم. گفتی اعلام بکنم؛ چشم! این ها «ما أُنزِلَ» است. «وَالمُؤمِنون»؛ مؤمنان واقعی هم باید این کار را بکنند. «كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَ مَلآئِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لاَنُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَ قَالُواْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَ إِلَيْكَ المَصیر»؛ ما اطاعت کردیم، طالب غفران تو هستیم یا دنبال غفران تو هستیم. این ایمان است. اگر گفته می شود که اگر کسی ولایت علی بن ابیطالب (ع) را نداشته باشد، و چه قدر دنبال کعبه برود؛ چه شب ها به عبادت بایستد؛ چه روزها روزه بگیرد؛ چه کند و چه کند؛ فایده ای ندارد، این فرد را می گوید که بداند ولایت حضرت علی بن ابیطالب (ع) را خدا نازل کرده و بعد بگوید که من نمی پذیرم. بیش تر اهل سنت این طوری نیستند. باور بفرمایید. به خیلی از این ها اتمام حجت نشده است؛ خیلی از این ها از بزرگانشان یادنگرفته اند که ولایت علی بن ابیطالب (ع) جزء «ماأُنزِلَ إلَیهِ مِن رَبِّه» است؛ و جزء چیزهایی است که خدا نازل کرده است. «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ»؛ «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً ». نمی دانند. با قاصرهای اهل سنت، یک جور برخورد می شود؛ با مقصرهای اهل سنت گونه ی دیگر. و شیعه هایی که قدر علی بن ابیطالب (ع) را نمی دانند هم گونه ی دیگری با آن ها برخورد خواهدشد. مگر امام صادق (ع) در هنگام شهادت به خویشاوندان نفرمودند که اگر شما روی نماز دست کم بگذارید، از شفاعت ما محروم خواهید شد؟! این طور نیست که ما شیعه ها مشکلی نداشته باشیم. تازه ما چون منسوب به اهل بیت (علیهم السلام) هستیم، دقیق تر برخورد خواهدشد؛ که شما کسوت ما را داشتید؛ شما منسوب به ما بودید؛ شما معروف به ارتباط و اتصال به ما بودید.

 پس عزیزان! یک ایمان استاندارد، ایمانی است که به آن چه که خدا نازل کرده است، ما هم ایمان بیاوریم. امام صادق (ع) ، به حضرت اباالفضل (ع) این طوری فرمودند.

والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته

دسته بندی:
شبهات, تناقضات اسلامی ، مذهبی