مشکلات جوّ و فضای فرهنگی دانشگاه و کم شدن رغبت من نسبت به ادامه ی تحصیل.

تاریخ: 
Tuesday, 2015, April 14
اندازه ی فایل: 2.84 MB

پاسخ:

 جنگی که ما دیروز در مرزها داشتیم، امروزه در متن کشور داریم. آن جنگی که در مرزها داشتیم، کشتگانش شهدا بودند؛ این جنگی که در داخل کشور داریم، کشتگانش دوزخیان هستند. آن جنگی که در مرزها داشتیم، تمامی پذیر است؛ این جنگ تمامی ناپذیر است. در جنگ مرزها ما با کسی می جنگیدیم که از او گریزان و بیزار بودیم و به او نفرت داشتیم؛ و این جا با نفسی باید مبارزه کنیم که از او خوشمان می آید و گاهی البته دیگرانی که آلوده اند ممکن است این نفرت از آلودگی هم طبیعتاً در ما به وجود بیاید. دشمن به همین جنگ فرهنگ دل خوش کرده است. از زمین و از آسمان برای ما برنامه پخش می شود. با فشار یک دکمه، کلی اتفاقات می افتد و کل اعتقادات یک جوان زیرورو و دگرگون می شود. در این شرایط موجود دشمن روی دانشگاه ها و مدارس به شدت حساب بازکرده است، کار خیلی جدی جدی است. باور کنید من گاهی با خودم به عنوان یک طلبه می گویم که چرا بیست سال است که در دانشگاه زندگی می کنی؟ جای من گوشه ی حجره است و در فضای طلّاب و همه دور من باشند و علاقه نشان بدهند. حالا بیایم در محیطی که طبیعتاً مال این محیط نیست؛ گرچه همان دورگشتن ها و اظهار لطف هایی که دانشجوها می کنند، ما را به یاد حوزه می اندازد. بالاخره درس های اصلی ما آن طرف است. ولی آمده ایم این طرف؛ به همین عشق که نگذاریم حداقل بر بخش عظیمی از دانشجویان عزیز که میراث ما هستند، آسیب فرهنگی وارد شود.

 علامه شهید مطهری قبل از پیروزی انقلاب به دانشگاه می آمدند و حتی با محاسنی که حنا می زدند که حالا آن موقع این همه علیه تدین و دین داری و آداب دینی مخالفین، به خصوص مارکسیست ها کار می کردند. ایشان مقیّد بودند، حنا می زدند، می آمدند داخل دانشگاه. شهید مفتح همین طور. بعد از شهادت شهید مطهری، امام راحل (ره) فرموده بودند که همین آقاسیدعلی آقای ما بروند جای ایشان؛ یعنی منظور ایشان رهبر معظم انقلاب بود.

 امروز نمی شود رها کرد. ما که در دانشگاه ماندیم و مذهبی هایی که ماندند، به عشق امثال شما دارند این جا دوام می آورند. درست است که دانشجو صاحب فطرت است؛ ولی بعضی از فطرت ها را غبار گرفته است. شما فقط خودتان را بسازید؛ خودتان را قوی بکنید؛ مثل ذغال گداخته بکنید که هرکجا قرار می گیرید، اطراف خودتان را مشتعل بکنید.

 بنده در طول این سال هفتادوچهار تا کنون، البته از هفتادودو، به دانشگاه صنعتی آمدم؛ همواره احساس کردم که دانشجویان متدین و عزیز، نسبت به جوّ فرهنگی طول این سال ها به تدریج نزول می کنند. حکمت این قضیه را من نمی فهمم. باور بفرمایید اگر فرد، با استانداردهای امربه معروف، با امدادالهی، با نرم خویی، با تذکر، با اعتماد به برادران دلسوز خودش، به قلب جاهایی که احیاناً اختلاط دختر و پسر هست، برود؛ و احیاناً بگو و بخندهای بی رویه، احیاناً قدم زدن های دختر و پسرهای نامحرم، نه در این دانشگاه، در هر دانشگاهی؛ برویم با آرامش تذکر بدهیم که شما چه کاره ی هم هستید؟ شما با هم چی می شوید؟ این جا یک محیط آموزشی است. کاری که ما می کنیم. من خودم هم به هیچ رویی دربرابر این اختلاط بی تفاوت نیستم. همین پارک های شهر را، من خب با خانواده پارک کم می روم. ولی باور بفرمایید وقتی که می روم، تعمداً با عمامه می روم که حداقل بعضی از اطرافیانم احساس امنیت نکنند که هرکاری خواستند بکنند! بعضی از افراد از خدا می خواهند و لذت می برند که آدم های مذهبی تر در محیط های تفریحی نیایند. وقتی محیط امن شد، آهنگ های آن چنانی، گاهی رقص، خیلی اتفاقات می افتد. دانشگاه هم همین طور. ما اگر قرار است که دانشگاه را ترک کنیم و جایی برویم که ایمانمان حفظ شود، پس چه کسی این محیط را تغییر دهد؟ چه کسی این محیط را متحول کند؟

 شما مثل یک المنتی که آب را داخل یک ظرف گرم می کند، از بیرون ظرف، آب های بسیار سرد و خنک به دیواره ی ظرف می زند، ولی شما المنت گذاشتید. چه اشکالی دارد که آدم بعد از نماز عصر بنشیند و یک زیارت عاشورا بخواند، فقط به این نیت که خدایا! زبان مرا برای امربه معروف برّان کن! تربت اباعبدالله (ع) را به لب هایش بمالد که خدایا! موعظه های مرا نافذ کن! اگر عزیزان نسبت به امربه معروف و نهی از منکر کم تفاوت شوند، آرام آرام منکرات توسعه پیدامی کند. بعد سجاده نشینان سحرخیز هرچه دعا می کنند، مستجاب نمی شود و شرورها بر سرنوشت ما تسلط پیدا خواهندکرد.

 امیدوارم که با دلگرمی درس را ادامه دهید. محیط را ترک نکنید. و حلقه های خوب ها باید هر روز ارتباطات و اتصالاتشان را بیش تر بکنند و نگذارند بسته های فساد و تباهی منعقد شود.

والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته

دسته بندی:
راهکارهای زندگی، عادات بد اخلاقی