ما چقدر اجازه داریم که در فلسفه احکام نفوذ و تفکر کنیم؟ آیا باید برای عمل شرعی مان، همانطوری که عقل می پسندد، توجیهی بیابیم تا بدهکار عقل نشویم؟

تاریخ: 
Thursday, 2015, April 2
اندازه ی فایل: 2.74 MB

پاسخ:

 خود قرآن کریم گاهی به فلسفه ی احکام اشاره فرموده؛ مثلاً «أقِمِ الصّلاۀَ لِذِکری»؛ نماز را برپای بدارید به خاطر این که یاد من است. خب حالا هر که از یاد خدا اعراض کند، زندگی تنگی خواهد داشت. «مَن أعرَضَ عَن ذِكرِي فإنّ لَهُ مَعِيشَهً ضَنكاً و نَحشُرُه يَومَ القيَامَهِ أعمَي»؛ هرکس از یاد من اعراض کند، زندگی تنگی خواهد داشت.

 و اما خداوند می فرماید «أدعونی أستَجِب لکم»؛ مرا بخوانید، من پاسخ می دهم. «إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ»؛ این هایی که از عبادت من ابا دارند و زیربار نمی روند، ذلیلانه وارد دوزخ می شوند. دعا، نوعی ذکر است و از اعظم ذکرهاست. در اصول کافی من روایتی خواندم که دعا افضل از قرائت قرآن است. دلیلش این است که خیلی مضامین و مفاهیمی که ما در قرآن به راحتی به آن دست پیدا نمی کنیم، در ادعیه برای ما زلال و روان و قابل دسترس کرده اند و بعد در یک کپسول جذاب عاشقانه ای ریخته می شود و در رگ زده می شود. و دیگر این که دعا، عرض نیاز است. می گویند کسانی که آب می خواهند، بیایند این جا! کسانی که می آیند، آب برایشان مفید است. دعا عطش ایجاد می کند. این روایت در اصول کافی است. حالا یک زمان گسترده تری می طلبد که من این را باز کنم.

 پس خود خداوند راجع به فلسفه ی احکام صحبت کرده است؛ یا مثلاً در رابطه ی با شراب که شیطان می خواهد با شراب و قمار و این تیراندازی های بردوباختی شما را دعوت به پلیدی کند، آلوده کند، عداوت ایجاد کند؛ پس اجتناب کنید. یا مثلاً در سخن حضرت زهرا (س) هست که خدا فلان عبادت را برای این قرار داد؛ آن عبادت را برای این قرار داد و کتابی مرحوم صدوق به اسم «علل الشرایع» دارند؛ یعنی فلسفه ی احکام.

 اما ما وقتی می خواهیم وارد حوزه ی دین شویم، چیزهایی که اول باید برای ما حل شود این است که آیا عالم خدایی دارد؟ به ندای عقل لبیک بگوییم. به ندای دل شیدای خداطلب لبیک بگوییم. و در طلب او باشیم. این جا دیگر نمی شود گفت من چشم بسته خدا را می پذیرم. در اصل پذیرش خدا باید عقل و وجدان و دل حرف نخست را بزند. نمی شود بدون درگیری این سه حوزه آدم خدا را به راحتی بپذیرد. وقتی خدا را عقل پذیرفت، می گوید چرا من خدا را می پذیرم؟ یکی از دلایلش این است که من می فهمم که باید از خالقم تشکر کنم؛ اما نمی دانم چه طوری باید تشکر کنم. ابوذر غفاری سه سال قبل از بعثت فهمید خدا هست؛ ولی اصلاً نمی دانست باید چه کار کند؛ جز یک سری کلیات. دنبال بت ها نمی رفت؛ ظلم به کسی نمی کرد؛ خوش زبان و مهربان بود. ولی هزاران تکلیف هست که انسان بفهمد که خدای خودش را چه طور باید راضی کند. هیچ وقت شما عزیزان فکر کردید که همین نماز به ظاهر ساده چندهزار حکم دارد؟ به خاطر این که این جا سوخت گیری است؛ این جا باسکول سنجش وزن حق است. این ها را کدام عقل می تواند تشخیص دهد؟ عقل از کجا می تواند تشخیص دهد که گندم دیم را باید چند دهمش را به عنوان زکات دهد؟ اگر گاو و گوسفند و شتر داشت، چه قدرش را باید به عنوان زکات بدهد؟ به طلا و نقره چه قدر تعلق می گیرد؟ وقتی می خواهد مکه برود، اعمال چیست؟

 ما آن جا چون پذیرفتیم که خدا مصالح ما را تشخیص می دهد و عقل ما را او داده و خودش رئیس العقلاست؛ پس یک سری احکام را قرارداده، ما با تکیه بر او، با تکیه بر عقلی که می گوید خدا مصالح ما را تشخیص می دهد، این جا دیگر سراغ احکام می آییم. فرد نمی تواند گیربدهد که من تا نفهمم نماز مغرب چند رکعت است، نمی خوانم. آقا! شما آن جا در اصل مشکل پیدا کردید. ریاضی یک را پاس نکردید؛ فیزیک یک را پاس نکردید و نخواندید که در ریاضی دو و فیزیک دو دچار معضل شده اید. لطفاً برگردید و آن ها را بخوانید. وقتی من سراغ یک دفتر هواپیمایی می روم و با مشورت و با تأمل و با تجربه یک دفتر خاص را – مثلاً هما را- انتخاب می کنم؛ آن جا دیگر وقتی داخل هواپیما نشستم، نمی توانم بگویم آقای خلبان! تا من نفهمم از مشهد که دارید به سمت اصفهان می روید از کدام طرف می روید، اجازه نمی دهم بروید! برو بشین آقا... یا برو از هواپیما پایین! شما براساس یک اصلی داخل هواپیما آمدید.

اگر نوح است کشتیبان مکن هول                                                                      از این دریای ناپیدا کرانه

او به تو می نمایاند که چه طور باید رفت. «یَهدونَ بِأمرِنا»؛ خدا یک عده ای را مشخص کرده که لحظه لحظه در زیر الهام های هدایتی خدا توده های مردم را راهبری می کنند.

 ولی خوب است که آدم بفهمد. خوب است. من فهمیدم آن جا ما می خواهیم در برابر خداوند تسلیم عاقلانه و عالمانه بشویم. اصلاً برای همین من زیر چاقوی جراحی پزشک آمده ام؛ چون می دانم او تشخیص می دهد. من چه می دانم طحال چیست؟ شما الان چند نفرتان می دانید کار طحال در بدن چیست؟ ولی تا پزشک متخصص گفت طحال شما مشکل دارد و سریع باید عمل کنید، شما می روید با چند نفر پزشک های دیگر مشورت می کنید و همه سونوگرافی را می بینند و می گویند سریع برو تسلیم شو! ماجرا این است. این وادی هم همین طور است. خوب است که ما فکر کنیم؛ ولی نه این که گیر بدهیم اگر که نفهمیدیم پس عمل نمی کنیم.

والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته

دسته بندی:
شبهات, قرآن و اسلام, تناقضات اسلامی ، مذهبی