دلایل انحراف افرادی که قبلاً در مسیر حق بوده اند و الان نیستند چیست؟

تاریخ: 
Tuesday, 2015, March 31
اندازه ی فایل: 3.58 MB

پاسخ:

 ما این مقاومت مصالح تعهد دینی بعضی ها را خبر نداریم. مثلاً یک پلی در یک جایی نصب می شود؛ قرار است که تا حداقل پنجاه سال ایمنی داشته باشد و ترددها با وزن خاصی بی دغدغه باشد. بعد از ده سال پل فرومی ریزد. بعد یک پل دیگری بگوید چرا من فرونریختم و این حساسیت برای آن پل بود؟

 این پلی که بعد از ده سال فروریخته، یا رانش زمین بوده؛ یا زلزله بوده؛ یا یک صاعقه ی آسمانی و یا مقاومت مصالح. من یادم هست سال 53 این کارشناس های روسی می آمدند ستون های فنداسیونی و اصلی ساختمان های چهارده طبقه ی فولادشهر را می دیدند. بدن این افراد به رعشه می افتاد که کارشناسان روسی آمدند. سیستم هایی داشتند که هم آرماتور، هم وزن بتن و هم استانداردهای دیگرش را بررسی می کردند و یک ضربدر روی آن می کشیدند که دیگر فایده ای ندارد. او متوجه می شد. ولی بعضاً این آدم توجه ندارد. یک طوری ردش می کنند؛ بعد این زیر یک ساختمان یا یک پل می رود و فرومی ریزد.

 یا بار بیش از اندازه؛ پل قرار بوده که پنجاه سال دوام بیاورد. اما تریلرهای متعدد با بارهای سنگین همزمان روی پل از دوطرف درحرکت اند.

 این مثال را من زدم، برای این که برای عزیزانم کاملاً محسوس شود که چرا بعضی ها منحرف می شوند. مثلاً گفته شده که فلانی در زندان های شاه چه قدر شکنجه ها تحمل کرد. خب آن موقع ها این طوری بود. بعد شیطان چه بسا سراغش آمد. اتفاقاً شیطان سراغ کسانی بیشتر می رود که احساس ایمنی می کنند و هر آن ممکن است که فروبریزند. بلعم باعورا همین طور شد. به مقامی رسیده بود که دعایش بی ردخور مستجاب می شد و مردم می آمدند به او التماس دعا می گفتند. اما بعد از مدتی مقابل حضرت موسی (ع) قرارگرفت و به تعبیر قرآن کریم، عطش دنیا پیدا کرد و له له کنان زبانش را برای عطش دنیا بیرون می آورد.

بی تو هردم مرا بیم فروریختن است                               مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باید یک ایمنی های خاصی پیدا کرد. مثلاً فردی که از هواپیما سقوط می کند؛ اگر خلبان یا کمک خلبان باشد، خیلی ماهر است. می داند چتر نجات باید داشته باشد که اگر چنین اتفاقی افتاد کشته نشوند؛ فرود بیایند. زخمی می شوند؛ ولی نابود نمی شوند.

 ما در وادی معنویت هم همین مقاومت مصالح و ایمنی هایی که از آسمان ایجاد شده و ما باید بهره ببریم را داریم. ولذا ائمه ی اطهار (علیهم السلام) هر آن در دعا هایشان سر به سجده می گذاشتند و می گفتند «رَبِّ لا تَکِلنی إلی نَفسی طَرفَة عَینٍ أبداً»؛ خدایا! به اندازه ی حتی به هم خوردن انتهای پلک چشم، ما را به حال خودمان رها نکن.

 این ایمنی را کسی اگر از دست بدهد، شیطان سراغش می آید. دیدید گاهی در فیلم های حیوانات نشان می دهند که یک جوان ریسک پذیر می گوید که من می خواهم به این شیرها نزدیک شوم؛ ولی می گوید مراقب من باشید! من دارم به سمت این شیر می روم که واکنشش را ببینم.

 اگر آدم می خواهد هرکتابی را بخواند، باید چند نفر مراقبش باشند. ولذا بنده اعتقادم این است که بد نیست آدم با چند عارف مسائلش را درمیان بگذارد. یک جمعی مراقب آدم باشند. این سقوط هایی که در وادی انسانیت روی می دهد، بعضاً سقوط های عجیبی است. پس ما باید توسط خواستن از خدا، وصل به استادان معنوی اخلاق و نگرفتن غرور ایمنی هایی ایجاد کنیم. یعنی این هشدارها را خداوند در قرآن داده است. ما یک سری آفت هایی در این وادی داریم. حجاب تعصب، حجاب گناه، حجاب دنیاگرایی، حجاب ظاهرنگری، حجاب غرور، حجاب علم. گاهی خود دانایی ها حجاب می شود. آقا من همانم که در نوشتن فلان کتاب مشهور جزء تیم آن ها بودم. خدای نکرده فقط این را بگوید و دچار غرور شود، ممکن است بعداً دچار مشکل شود.

 البته بگویم که افراد خوبی بوده اند که در یک دوره ای بد شده اند؛ اما به خاطر دیرینه ی گذشته ی خوبشان، خدا به آن ها لطف کرده است. «وَ یَنْجُو الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللهِ الْحُسْنی»؛ قرآن می گوید «مِنّا الحُسنی»؛ امام (ع) در نهج البلاغه تلمیح کرده اند و اشاره کرده اند در آیه که در گیرودار فتنه ها افرادی فقط رهایی و نجات پیدا می کنند که یک دیرینه ی خوبی داشته باشند. آن دیرینه گاهی به داد آن ها می رسد. ولذا افرادی بوده اند که در سال 88 یک تزلزلی پیداکرده اند. حتی مثلاً مالزی رفتند؛ از تصمیمات ناراحت هم بودند. بعد برگشتند و دوباره آمدند و به نظر می رسد که متوجه شدند.

 اگر فرد واقعاً دیرینه ی معنوی خوبی پیش خدا داشته باشد، بعد برمی گردد. یک جایی متوجه می شود. چون مثل سقوط های فیزیکی نیست که کسی از جاده جدا شد، بگوییم دیگر ته دره های جاده ی چالوس رفت. نه... این جا سقوط به این شکل است که طرف می رود؛ در اثنای راه سقوط، یک عواملی او را نجات می دهد. پس این طور نیست که دوستمان گفته اند که بگوییم نوبتی است. حالا چرا من نشدم؟ خب شما هم اگر ایمنی پیدا کنید و بگویید من دیگر غصه ای ندارم و الحمدلله مثلاً دانشگاه آمده ام؛ پناه می برم به مسجد؛ رفته ام حوزه؛ پناه می برم به حوزه؛ پس ایمنی دارم. نه... همین روزها که ما داریم با هم حرف می زنیم؛ یک روحانی نمای تبهکار را حکمش را دادند که برای فریب مردم چه در و دکانی درست کرده بوده است. این طوری است. هیچ کس نمی تواند ایمنی داشته باشد. دانشجوها و طلبه ها تا سن 24، 25، 26 و 27 یک مقداری زلال ترند. بعد باید خیلی جدی تر بگیرند.

 من فقط راز و رمز بقای بر صراط مستقیم را در این می بینم که افراد ویتامین های نمازشان با حضور قلب جذب شود. شب های جمعه کمیل بخوانند. یکی دو نفر عارف پیداکنند و با آن ها در تماس باشند و مرتب بعد از نماز سر به سجده بگذارد و بگوید خدایا مرا از نزد خودت هدایت کن؛ «أللّهمَّ اهدِنی مِن عِندِکَ» و بعد هم بگوید «رَبِّ لا تَکِلنی إلی نَفسی طَرفَة عَینٍ أبداً».

 این طوری نیست که بگوییم چه زمانی نوبت من خواهید رسید. نوبتی نیست که عزیز من! اگر این اصول رعایت شود، کسی سقوط نمی کند؛ دلیلی ندارد که سقوط کند. همان طور که تجهیزات زمستانی با خودشان دارند و از جاده های برفی چالوس هم می روندو طوری هم نمی شوند و احیاناً هم گاهی یک خودرو سقوط می کند. ظرافت هایی دارد.

والسلام علیکم و رحمۀالله و برکاته

دسته بندی:
راهکارهای زندگی، عادات بد اخلاقی